چهارشنبه، 28 آذر 1386 - شماره 1569
   
 
صفحه نخست :: روزنامه :: ادبيات
گمانه زني هايي براي برندگان جايزه گلشيري
و جايزه تقديم مي شود به ...
گروه فرهنگي؛اگر تمام مجوزهاي لازم صادر شود و هيچ اتفاق پيش بيني نشده تازه يي رخ ندهد مراسم پاياني هفتمين دوره جايزه گلشيري روز جمعه 30آذر ماه برگزار مي شود. سال دشوار جايزه هاي ادبي خصوصي با اعلام برندگان اين جايزه در حالي به پايان مي رسد که کاهش انتشار کتاب هاي جدي در سال 85 و دردسرهاي برگزاري جايزه يکي از دشوار ترين دوره هاي فعاليت نهادهاي خصوصي فرهنگي را در ايران رقم زد. اين همه اما باعث نشد که حتي اندکي از توجه اهالي فرهنگ به اين جايزه ها کاسته شود و گواه آن پرونده ها مطبوعاتي بود که به دقت به نامزدها و حواشي جايزه گلشيري پرداختند. آنچه در اينجا مي خوانيد يک جور بازي سرخوشانه حدس و گمان است با نامزدهايي که به نظر مي رسد امکان برنده شدنشان در جايزه گلشيري بيشتر است. آنچه اين بازي را جذاب تر مي کند اما، برنده شدن کتابي است که پيش بيني هاي ما را به هم بريزد.



رمان

خط تيره آيلين

انتشار اين رمان از طرف نشر ققنوس براي ماه منير کهباسي چهل و شش ساله که پيش از اين يک رمان و سه مجموعه داستانش توجه چنداني را برنينگيخته بود، تولد حرفه يي تازه يي به حساب مي آيد. کهباسي در اين رمان به مولفه هاي آشنا و تکرارشونده در داستان هاي نويسندگان زن سال هاي اخير پايبند مي ماند. تاثير شخصيت اصلي رمان «چراغ ها را من خاموش مي کنم» نوشته زويا پيرزاد بر راوي کتاب او کتمان ناپذير است اما در مقابل اين نويسنده با دقت و جسارت بيشتري تلخکامي ها و مصائب زندگي زنان ميانسال شهرنشين را تصوير مي کند. بسياري از مخاطبان پيگير ادبيات داستاني فارسي تسلط کهباسي را بر تکنيک هاي بازنمايي واقع گرايانه ستودند و بسياري که آثار پيشين او را خوانده بودند بر بلوغ اين نويسنده در به کارگيري لحن شاعرانه در روايت تاکيد کردند. اين کتاب بلافاصله بعد از دريافت تنديس بهترين رمان جايزه «روزي روزگاري» در ارديبهشت امسال از مرز چاپ اول گذشت. هرچند نام اين کتاب در فهرست بلند بالاي جايزه ادبي مهرگان آمده بود اما با بي اعتنايي جايزه منتقدان مطبوعات مواجه شد. اما براساس موضع گيري موافق جايزه بنياد گلشيري به اين طيف از نويسندگان زن شانش خط تيره آيلين از دو نامزد پراميد ديگر اصلاً کمتر نيست.

سرخي من از تو

در ميان نامزدهاي بهترين رمان سپيده شاملو يک بار در اولين دوره جايزه گلشيري به خاطر رمان « انگار گفته بودي ليلي» تنديس بهترين رمان اول را دريافت کرده. در آن دوره رمان شاملو تنها نامزد اين بخش بود. دستمايه شاملو در دومين رمان هم ناهنجاري هاي رواني شهرنشينان است که در بستر داستاني پر فراز و نشيب طرح مي شود. شاملو کم و بيش در آميختن داستان هاي روانشناختي و جريان مسلط داستان شهري فارسي موفق عمل کرده است. اين رمان جزء سه اثر نهايي جايزه روزي روزگاري بود. اما به طرز حيرت آوري به جمع نامزدهاي جايزه مهرگان راه نيافت. اين اتفاق باعث شد يکي از مهم ترين سوال خبرنگاران از دبير جايزه مهرگان درباره نامزد نشدن « سرخي من از تو» باشد. اما سپيده شاملو مثبت ترين واکنش ها را از خوانندگان خود ديد که در مدت يک سال کتاب او را به چاپ چهارم رساندند. با رعايت جوانب احتياط در پيش بيني و گمانه زني مي توان گفت سپيده شاملو و اصغر الهي که آثارشان امسال جايزه يي را به خود اختصاص نداده، از شانس بيشتري براي دريافت تنديس بهترين رمان بنياد گلشيري برخوردارند.

سالمرگي

در بخش رمان، آنطور که از شواهد برمي آيد، «سالمرگي» اصغر الهي، يکي از شانس هاي اصلي براي گرفتن جايزه «گلشيري» است. «اصغر الهي» از نويسنده هاي قديمي است که پس از سال ها بار ديگر با انتشار رمان «سالمرگي» توجه جامعه ادبي را به خود جلب کرد و نقدهاي فراواني که بر اين کتاب نوشته شد و نامزد بودنش در چند جايزه ادبي از جمله «مهرگان» و «نويسندگان و منتقدان مطبوعات» و «کتاب سال» نشان از رويکرد مثبت منتقداني با سلايق مختلف به اين کتاب داشت.«الهي» در «سالمرگي» نسبت به داستان هاي قبلي اش به تجربه يي تازه و متفاوت دست زده و فرم روايي کارش عاملي بود که بيش از هر عامل ديگر واکنش مثبت منتقدان را نسبت به اين اثر برانگيخت و اکثر منتقدان از آن به عنوان رماني موفق ياد کردند. جريان سيال ذهن راوي و استفاده از روايت هاي تو در تو بدون گم شدن خط اصلي ماجرا از ويژگي هايي است که رمان «سالمرگي» را خواندني مي کند و شيوه غيرکليشه يي پرداختش به تنهايي انسان ضمن آنکه زبان حال بسياري از آدم ها است، با داشتن ويژگي منحصر به فرد، آن را از دام تجريدي بودن مي رهاند و به مصداقي زنده و ملموس نزديک مي کند. «اصغر الهي» با رمان «سالمرگي» در کنار «محمدرحيم اخوت» يکي از قديمي ترين نويسندگاني است که نامش در کنار نويسندگان نسل جديد در فهرست نامزدهاي جايزه «هوشنگ گلشيري» به چشم مي خورد و به نظر مي رسد نسبت به ديگر رقيبان در بخش بهترين رمان، شانس بيشتري براي گرفتن اين جايزه داشته باشد.در اين مورد حتي اگر بخواهيم به خرافه هاي رايج هم تن بدهيم، باز نمي توانيم از کنار نام «اصغر الهي» به عنوان نامزدي که احتمال برنده شدنش بسيار است بي تفاوت بگذريم.

رمان اول

حلقه کنفي

براساس آن جمله قديمي که خيلي ها به پيکاسو نسبت مي دهند، وحيد پاک طينت در اولين کتاب خود ثابت کرد محدوديت يکي از تاثيرگذار ترين پديده در شکل گيري امر خلاقه است. آنچه باعث شد پاک طينت در پرداخت صحنه هايي که با بسياري از موارد حساسيت زا تلاقي دارند موفق شود، ذکاوت در پوشيده گويي است که به سخت خواني و پيچيده گويي دچار نمي شود. داستان بلند فروشنده يک مغازه لباس زنانه از حيث ريزبيني هاي نويسنده در بازنمايي رفتار و ادبيات يک طبقه و صنف نيز مورد توجه قرار گرفت. منتقدان همچنين به طرح هنرمندانه مفهوم شيء وارگي در ارتباط راوي و مانکن ها در اين اثر اشاره کردند. «حلقه کنفي» در جمع نامزدهاي جايزه روزي روزگاري و مهرگان قرار داشت اما توفيقي به دست نياورد. شايد بزرگ ترين بداقبالي حلقه کنفي در جايزه گلشيري تغييراتي باشد که برگزار کنندگان اين جايزه در نحوه دسته بندي نامزدها ايجاد کردند و طبق آن نويسندگاني که پيش از انتشار اولين رمان شان مجموعه داستان چاپ کرده اند جزء گروه رمان اولي ها محسوب مي شوند. با اين وجود استقبال منتقدان و خوانندگان از اين کتاب نشان مي دهد که اولين گام وحيد پاک طينت موفقيت آميز و اميدوارکننده بوده است.

عقرب روي پله هاي راه آهن انديمشک

وقتي در مراسم پاياني جايزه مهرگان نام حسين مرتضاييان آبکنار برده شد بسياري تصور کردند اين نويسنده در اعتراض به اشتراکي بودن جايزه به روي صحنه نمي رود اما آبکنار فقط به اندازه يي صبر کرد که صفدر تقي زاده از جا بلند شود و سپس به همراه مجيد قيصري تنديس خود را دريافت کرد. درميان تمام رمان ها و داستان هاي بلند منتشر شده در سال 1385 «عقرب روي پله هاي راه آهن انديمشک» بيشتر مورد توجه مخاطبان حرفه يي قرار گرفت، بيشترين مطالب درباره آن نوشته شد و در زمزمه هاي پيش از جايزه ها نامش را بيش از کتاب هاي ديگر شنيديم. اين کتاب در جايزه روزي روزگاري ديپلم افتخار دريافت کرد هرچند که آبکنار در مراسم حاضر نبود. در جايزه منتقدان و نويسندگان مطبوعات هم تا روزهاي آخر جزء اصلي ترين گزينه ها بود اما اين جايزه به رسم سال هاي گذشته پيش بيني ناپذير بود. از همه اينها جالب تر آنکه روايت گروتسک و کارتونيزه آبکنار از جنگ چند روزي هم در فهرست نامزدهاي جايزه کتاب دفاع مقدس بود که بعداً توضيح دادند اشتباه شده است. ظاهراً تعداد کساني که داستان بلند آبکنار را شايسته دريافت تنديس بنياد گلشيري مي دانند نسبت به مخالفان شان بسيار بيشتر است. بدون هيچ شائبه و حاشيه عقرب روي پله هاي راه آهن انديمشک در ميان نامزدهاي ديگر جايزه رمان اول بيشترين شانس دريافت تنديس را دارد.

بيمار مقيم

اولين رمان حسين سليماني « بيمار مقيم» از آن دست داستان هايي است که لذت بردن از آن مشروط به ارتباط برقرار کردن با راوي سرکش اثر است. راوي داستان سليماني اهل قضاوت هاي تند و تيز درباره آدم ها، معناي زندگي و فلسفه زيستن است. هرچند که لحن او گاهي به زبان ترجمه نزديک مي شود و اگر از آن گروه مخاطبان باشيد که روي اين مساله حساسيت دارند حتماً خواهيد گفت که نويسنده بيمار مقيم اصلاً در پي آفريدن يک فضاي بومي و آشنا نبوده است. اما به هرحال خواندن اين رمان کوتاه خوانندگان حرفه يي ادبيات را نسبت به خواندن آثار بعدي اين نويسنده مشتاق کرده است. بيمار مقيم از طرف نشر ققنوس به بازار عرضه شد. اين اولين نامزدي اين کتاب در جوايز امسال است و از شواهد به نظر مي رسد که بعيد است حسين سليماني براي اولين کتابش به تنديس بنياد گلشيري برسد. کافي است ليست رقبايش را يک بار مرور کنيد.

مجموعه داستان

عسگرگريز

پس از برخورد سرد مخاطبان با مجموعه داستان «و اينک دانمارک»، آصف سلطان زاده در چهارمين کتاب خود دوباره به همان فضاها و مضمون هايي در داستان هايش پرداخت که دو مجموعه داستان اول او را در فهرست کتاب هاي موفق قرار داده بود. «عسگرگريز» که از طرف نشر آگه به بازار عرضه شد هرچند نتوانست توفيق رويايي «در گريز گم مي شويم » اولين مجموعه داستان آصف سلطان زاده را تکرار کند اما از حيث توجه منتقدان جزء کتاب هاي موفق منتشر شده در سال هشتاد و پنج به حساب مي آيد. هرچند جذابيت لحن و فضاي داستان هاي سلطان زاده بر اثر تکرار در نظر مخاطبان رنگ باخته اما شايد همين نکته باعث شده که توانايي هاي ويژه اش در داستان پردازي و روايت بيشتر به چشم بيايد. مخصوصاً اينکه در ميان خيل داستان هاي کوتاه آپارتماني و شهري که در اين سال ها منتشر شده تجربه هاي زيسته شگرف اين داستان نويس افغان به مذاق بسياري از مخاطبان دلزده از فضاي بي حادثه و سرد جريان مسلط داستان نويسي فارسي خوش آمد. «عسگرگريز» که اواخر سال گذشته وارد بازار شد در اولين جايزه ادبي سال «روزي روزگاري» جزء شش اثر پاياني بود اما نتوانست آراي لازم را براي حضور در ميان سه اثر تقدير شده کسب کند. در جايزه مهرگان هم يکي از نامزدها بود و در حالي که به نظر مي رسيد در انتخاب هاي منتقدان و نويسندگان مطبوعات شانس زيادي داشته باشد باز هم جايزه يي به دست نياورد. به نظر مي رسد در جايزه يي به نام هوشنگ گلشيري که آصف سلطان زاده را به ادبيات داستاني فارسي معرفي کرد، شانس زيادي براي دريافت تنديس داشته باشد.

باقي مانده ها

امسال بين نويسندگان قديمي تر، «محمدرحيم اخوت» با «باقي مانده ها»يش، در فهرست نامزدهاي بخش مجموعه داستان حضور دارد. خيلي ها ممکن است اين را هم به همان حاشيه هاي هميشگي جايزه گلشيري نسبت دهند، هرچند «محمدرحيم اخوت» شاگرد «گلشيري» نبوده و کارش هم از جنس ديگري است و تنها وجه اشتراکش با زنده ياد «هوشنگ گلشيري» اصفهاني بودن هردو است. «اخوت» سال ها است که مي نويسد، هرچند اولين بار رمان «نام ها و سايه ها» بود که مشهورش کرد و جايزه «مهرگان ادب» را برايش به ارمغان آورد. او نويسنده يي است بدون حاشيه و بي جنجال اما پرکار که در طول همين امسال دو مجموعه داستان منتشر کرده است. يکي همين «باقي مانده ها» که يکي از شانس هاي بردن جايزه «گلشيري» در بخش بهترين مجموعه داستان است و ديگري هم که در همين هفته هاي اخير منتشر شد «پاييز بود» بود که داستان هايي را که «اخوت» در سال 85 نوشته دربر مي گيرد.از ويژگي هاي داستان هاي «اخوت» نثر سالم، پاکيزه و يکدست داستان ها است؛ نثري که نويسنده گاه براي پروراندن آن از شعر کهن هم مايه گرفته و اين به ويژه در گفت وگوهاي بين شخصيت هاي داستان هاي او مشهود است. ضمن اينکه «اخوت» طنزي ملايم را نيز با اين نثر پاکيزه مي آميزد؛ طنزي معتدل که با دنياي داستاني نويسنده «همخوان» است. بيشتر داستان هاي «اخوت» در اصفهان مي گذرد و گذشته و حس نوستالژيک نسبت به آن بخش عمده يي از بدنه داستان هاي او را شکل مي دهد. «اخوت» را شايد بتوان يکي از قديمي ترين نويسندگاني به شمار آورد که نام شان بين نامزدهاي جايزه «هوشنگ گلشيري» به چشم مي خورد و احتمال برنده شدن شان هم هست.

من عاشق آدم هاي پولدارم

نويسنده ديگري که او هم از نويسندگان پرکار و در عين حال پرطرفدار حاضر در فهرست نامزدهاي بهترين مجموعه داستان به شمار مي آيد، «سيامک گلشيري» - برادرزاده زنده ياد هوشنگ گلشيري - است که با مجموعه «من عاشق آدم هاي پولدارم» که اوايل امسال از او منتشر شد در فهرست نامزدهاي جايزه «هوشنگ گلشيري» حضور دارد. «سيامک گلشيري» هم مثل «محمدرحيم اخوت» از نويسندگاني است که امسال دو کتاب منتشر کرده اند. دومين کتاب منتشر شده از «گلشيري» در امسال، يک رمان بود به نام «چهره پنهان عشق» که در همين يکي دو هفته اخير منتشر شد. «سيامک گلشيري» نويسنده يي است که علاوه بر اينکه توجه منتقدان را به خود جلب کرده، ظاهراً بين مخاطب هاي نه چندان حرفه يي ادبيات داستاني هم، نويسنده يي است نسبتاً پرطرفدار که رسيدن برخي کتاب هايش به چاپ هاي متعدد به خوبي گواه اين مدعا است. او ساده مي نويسد و موضوع داستان هايش بيشتر حوادث روزمره و روابط شهري و به ويژه روابط زوج ها و اختلافات زن و شوهري است که اين آخري از بس اين روزها در داستان هاي شهري تکرار شده، مي تواند پاشنه آشيل مجموعه داستان «سيامک گلشيري» در رقابتي باشد که بر سر گرفتن جايزه بهترين مجموعه داستان وجود دارد، هر چند در مورد «من عاشق آدم هاي پولدارم» تاکنون از سوي منتقدان دو موضع گيري کاملاً متفاوت صورت گرفته است و برخي اين مجموعه را مجموعه يي بي نقص دانسته اند و برخي ديگر ايرادهايي بنيادي بر آن وارد دانسته اند. حال بستگي دارد بين داوران جايزه «هوشنگ گلشيري» اکثريت با کدام دسته باشد.

مجموعه داستان اول

هيچ

اولين مجموعه داستان سعيد بردستاني از نظر ساخت و فضا تنوع زيادي دارد. به همين خاطر حتي اگر با برخي از داستان هاي اين کتاب هم ارتباط برقرار نکنيد احتمالاً آنهاي ديگر باب ميل تان خواهد بود. بعضي از داستان هاي بردستاني در اقليم جنوب مي گذرد که نشان دهنده توانايي هاي اين نويسنده در پرداخت سنتي داستاني است. يکي دو داستان ديگرش نشان دهنده دغدغه هاي فرمي اين نويسنده است. « هيچ» در جايزه ادبي گام اول نامزد بود ولي برخلاف پيش بيني ها در مهرگان ادب نامزد نشد. با اين وجود اولين کتاب بردستاني نظر مثبت بسياري از منتقدان را به خود جلب کرد و در جايزه ادبي گلشيري هم کم شانس نيست. شايد اگر داستان هاي بردستاني از نظر مضمون و فضا يکدست بود راحت تر مي شد درباره احتمال برنده شدن آن پيش بيني کرد اما حالا کار سختي است که بدانيم کدام داستان هاي بردستاني مورد توجه داورها قرار گرفته است.

زندگي مطابق خواسته تو پيش مي رود

بين کتاب اولي هاي امسال جايزه «گلشيري» يکي هم طبق معمول همه جايزه هايي که از آغاز امسال تاکنون برگزار شده، «اميرحسين خورشيدفر» است با مجموعه داستان «زندگي مطابق خواسته تو پيش مي رود». «خورشيدفر» از نويسندگاني است که با همين اولين مجموعه داستانش تا اين لحظه پاي ثابت همه جوايز ادبي مختلف بوده. از جوايز مستقلي مثل «روزي روزگاري» و «مهرگان» و «منتقدان و نويسندگان مطبوعات» گرفته تا جوايز دولتي نظير «گام اول» و «جايزه کتاب سال» که نامزدهاي بخش ادبيات آن اخيراً معرفي شدند. «خورشيدفر» با «زندگي مطابق خواسته تو پيش مي رود» خود تاکنون سه تا از اين جايزه ها يعني جايزه «روزي روزگاري» و «گام اول» و «مهرگان ادب» را از آن خود کرده که اين خود نشان مي دهد، داوراني با ديدگاه ها و رويکردها و سليقه هاي فکري متفاوت در موفق بودن اين مجموعه با يکديگر هم داستان بوده اند. هرچند انتخاب نشدن اين مجموعه به عنوان مجموعه داستان برگزيده جايزه «منتقدان و نويسندگان مطبوعات» نشان داد که پيش بيني ها هرچقدر هم که مستدل باشد باز بايد منتظر آينده ماند.

شب هاي چهارشنبه

مجموعه ديگري که از ميان کتاب اولي ها شانس زيادي براي بردن جايزه «گلشيري» دارد، «شب هاي چهارشنبه» است، نوشته «آذردخت بهرامي». «شب هاي چهارشنبه» هم از آن مجموعه داستان هايي بود که به محض انتشارش با تعريف و تمجيدهاي فراواني از سوي منتقدان روبه رو شد و در اولين جايزه ادبي که امسال برگزار شد، يعني جايزه «روزي روزگاري» به طور مشترک با «زندگي مطابق خواسته تو پيش مي رود»، تنديس ويژه بهترين مجموعه داستان را از آن خود کرد و آخرين جايزه يي هم که تا الان برگزار شده يعني جايزه «منتقدان و نويسندگان مطبوعات» به همين مجموعه داستان تعلق گرفت. هرچند برخي منتقدان معتقدند تمام داستان هاي اين مجموعه هم سطح نيستند و دو سه داستان از بقيه بهترند. برخي هم که پا را از اين هم فراتر گذاشته، مي گويند بهترين داستان اين مجموعه داستان اول آن يعني خود داستان «شب هاي چهارشنبه» است؛ آن هم با فاصله يي بعيد از ديگر داستان ها. اين منتقدان اخير معتقدند که بار اصلي خوب بودن اين مجموعه را همين داستان «شب هاي چهارشنبه» است که به دوش مي کشد. عده يي هم در ارزيابي اين مجموعه وارد بحث هاي حاشيه يي هميشگي جايزه «گلشيري» و آن عامل معروف «اهميت شاگرد گلشيري بودن» و نقش تعيين کننده آن در جايزه «گلشيري» مي شوند و از اين لحاظ بيشترين احتمال را بين کتاب اولي ها، به برنده شدن «آذردخت بهرامي» مي دهند اما اگر هم نخواهيم وارد اين بحث حاشيه يي شويم باز شواهد فراواني هست که مي توان براساس آنها «آذردخت بهرامي» را يکي از جدي ترين نامزدهاي جايزه «گلشيري» به شمار آورد. «بهرامي» نويسنده يي است که نگاه طنزآميزش او را از ديگر نويسندگان زن که شکل کارشان با شکل کار او مشابه است، متمايز مي کند؛ ضمن اينکه يکي از ويژگي هاي داستان هاي او به نظر منتقدان خلق موقعيت هاي بديع داستاني است.
نامزدهاي دريافت هفتمين جايزه هوشنگ گلشيري
اسامي نامزدها به ترتيب حروف الفبايي نام نويسنده. مجموعه داستان؛ محمدرحيم اخوت(باقي مانده ها)، ناصر زراعتي(بيرون پشت در)، محمدآصف سلطان زاده(عسگرگريز)، علي صالحي(لکه هاي گل)، مرتضي کربلايي لو(زني با چکمه هاي ساق بلند سبز)، سيامک گلشيري(من عاشق آدم هاي پولدارم). مجموعه- داستان اول؛ سودابه اشرفي(فردا مي بينمت)، سعيد بردستاني(هيچ)، آذردخت بهرامي(شب هاي چهارشنبه)، اميرحسين خورشيدفر(زندگي مطابق خواستـه تو پيش مي رود)، ليلي دقيق(چرت کوتاه)، در بخش رمان؛ اصغر الهي(سالمرگي)، سپيده شاملو (سرخي تو از من)، ماه منير کهباسي (خط تيره، آيلين)، و بخش رمان اول؛ وحيد پاک طينت(حلقـه کنفي)، مصطفي دشتي(خرچنگ هاي بلوري)، شهلا سلطاني(آقاجان شازده)، حسين سليماني(بيمار مقيم)، حسين مرتضائيان آبکنار(عقرب روي پله هاي راه آهن انديمشک).
عناوين اين صفحه
و جايزه تقديم مي شود به ...
نامزدهاي دريافت هفتمين جايزه هوشنگ گلشيري
اختراع جوايز ادبي
جريان فرهنگي انقطاع پذير نيست

اختراع جوايز ادبي
مهسا محبعلي

روزگاري بود که براي خواندن يک داستان خوب بايد يک ماه صبر مي کردي تا مجله آدينه يا دنياي سخن منتشر شود. روزگاري که آن قدر «جان شيفته» و «ژان کريستف» و «جنگ و صلح» و «جنايت و مکافات» خوانده بوديم که شب ها خواب مي ديديم توي ساندويچي روبه روي سينما «عصر جديد» نشسته ايم و داريم با «راسکلنيکف» ساندويچ کالباس مي خوريم. روزگاري که دم کتاب فروشي هاي روبه روي دانشگاه پرسه مي زديم بلکه يک «سنگ صبور» يا «سفر شب» دست دوم يا افست پيدا کنيم و يک هفته يي خوش باشيم. روزگاري که براي پيدا کردن کسي که به داستان هايمان گوش بدهد و راهي را از چاهي نشان مان دهد به همه سوراخ سمبه هاي شهر سرک مي کشيديم. با هزار بدبختي و التماس يک ناشر پيدا مي کرديم و با پول خودمان مجموعه داستان چاپ مي کرديم تا بعد همه دو هزار نسخه اش را بگذاريم توي انباري و به قول صادق هدايت دل مان خوش باشد که کتاب مند شده ايم و از خودمان «معلومات» صادر کرده ايم و کم کم بفهميم که نه خاني آمده و نه خاني رفته. روزگاري که نه روزنامه ها صفحه ادبي يي داشتند که کتاب مان را معرفي کنند يا نقدي بر آن بنويسند و نه جايزه ادبي يي بود که به کتاب مان جايزه بدهد يا ندهد و ما جنجال کنيم که اي حق مان را خوردند و...

خب آن روزها گذشت؛ نمي خواهم اداي پيرزن ها را در بياورم ولي خوشحالم که بچه هاي اين نسل براي خواندن يک داستان خوب مجبور نيستند يک ماه چشم به راه يک مجله باشند. خوشحالم که ديگر داستان نويس هاي جوان با هزينه شخصي کتاب شان را چاپ نمي کنند و حتي ناشرها براي قرارداد بستن با نويسنده هاي خيلي خيلي جوان هم از خود اشتياق نشان مي دهند. خوشحالم و بعضي وقت ها از خودم مي پرسم اين خوشحالي را بايد مديون چه کسي يا چه چيزي باشم؟صفحات ادبي روزنامه ها؟تعدد مجله هاي ادبي؟جايزه هاي ادبي؟وبلاگ ها و سايت هاي ادبي؟بدون شک همه اينها با هم و در کنار هم موثر بوده و هستند. وقتي توي کتاب فروشي ايستاده ام و مي بينم که خانمي با بريده يي از مجله يا روزنامه يي که کانديدا هاي يک جايزه را معرفي کرده وارد مي شود و از هر کدام دو جلد مي خرد، يا فرداي روز جايزه يي نام کتاب برنده شده را بر سر زبان ها مي شنوم و عکس نويسنده را در مراسم جايزه صفحه اول که نه صفحه آخر روزنامه يي مي بينم، يا وقتي کتابي بعد از بردن جايزه يي به چاپ چهارم و پنجم مي رسد...اين جور موقع هاست که يک دفعه از خودم مي پرسم خب چرا قديمي ها به عقل شان نرسيده بود يک جايزه ادبي اختراع کنند؟ اصلاً جايزه ادبي در ايران چه زماني اختراع شد؟ هنوز هم نمي دانم چرا قديمي ها به عقل شان نرسيده بود جايزه ادبي اختراع کنند ولي به گمانم بدانم جايزه هاي ادبي در ايران چه جوري اختراع شد.

جايزه «مهرگان» که متقدم ترين شان است سال هفتاد و هشت به همت يک بانوي کتاب خوان پايه گذاري شد؛ چند باري دست به دست شد ولي هنوز سرًپا است. موتور متحرکه اش همان عايدي سالانه است که بانوي کتاب خوان مقرر کرده.

جايزه «منتقدين مطبوعات» به همت جمعي از روزنامه نگاران پايه گذاري شده و بدون حمايت مالي، بدون اساسنامه، بدون سايت، بدون... خلاصه هست.جايزه «يلدا»ي سابق؛ يک اسپانسر گردن کلفت داشت ولي... مهم نيست «روزي روزگاري» به خوبي جاي خالي اش را پر کرده و جايزه «بنياد فرهنگي مطالعاتي هوشنگ گلشيري». البته اوضاع مالي بنياد گلشيري مانند بنياد «هانريش بل» نيست. نپرسيد چرا، ولي اهدافش به همان بزرگي است. دوره هاي آموزشي داستان نويسي برگزار مي کند. بهترين داستان هاي هر سال را تحت عنوان «نقش» منتشر مي کند و اولين کتاب داستان نويس هاي جوان را در مجموعه شهرزاد چاپ مي کند و ده ها فعاليت ديگر که اگر علاقه مند باشيد مي توانيد به سايت بنياد گلشيري رجوع کنيد و بخوانيد.اما مهم تر از همه اينکه اکثر مخاطبين جدي ادبيات معتقدند که جايزه گلشيري معتبر ترين جايزه ادبي ايران است و بدون شک اين اعتبار را مرهون عملکرد شش ساله خويش است و اين عملکرد نيز نتيجه مستقيم ساختار اين بنياد است.بنياد گلشيري هيات موسس، هيات امنا، هيات مديره و هيات اجرايي دارد. براي انجام هر کاري عده يي مي نشينند و بحث مي کنند، بعد تصميم مي گيرند. اساسنامه دارد و اگر لازم باشد، اساسنامه تغيير مي کند.

سال گذشته براي بنياد گلشيري سال پرهياهويي بود؛ برخي از داورها خود زني کردند؛ آنها که جايزه نگرفته بودند يا کانديدا نشده بودند گله گذاري کردند. مدير عامل بنياد «فرزانه طاهري» و دبير دوره هفتم جايزه «نسترن موسوي» در نشستي از تغييراتي که در آيين نامه صورت گرفته بود گفتند. يکي از اعضاي هيات امنا استعفا داد. عده يي حرف هاي نگفته چند سال پيش را گفتند؛ برخي نکته هاي نغز گفتند. فرزانه طاهري به عده يي پاسخ داد و برخي را هم بي پاسخ گذاشت. دوباره عده يي انتقاد سازنده کردند و عده يي جنجال و باز مديرعامل بنياد گلشيري پاسخ داد، توضيح داد و... اما جالب اينجاست که به رغم همه اينها چيزي از اعتبار بنياد کاسته نشد که برخي ابهامات هم روشن شد. اين انتقادها و پاسخ دادن هاي پي درپي مطبوعاتي دست کم باعث شد تا آنها که حرف حساب دارند؛ بگويند و آنها که نگفتند بدون شک خودشان فهميدند که حساب حرف هاي «درگوشي» و «صدتا يک غاز» از حرف حسابي جداست که در اين گرماگرم انتقادها هيچ نگفتند.به هر حال امسال هم جايزه بنياد گلشيري به بهترين ها اهدا خواهد شد؛ حتي اگر تا همين الان معلوم نباشد که بالاخره مسوولان بنياد موفق شده اند مکاني براي اجراي مراسم دست و پا کنند يا نه. امسال هم مانند سال هاي پيش فرزانه طاهري را خواهيم ديد که تا آخرين لحظه دارد پوسترها را به در و ديوار سالني که در آخرين لحظات در اختيارش قرار داده اند مي چسباند. امسال هم مثل هر سال خوشحاليم که جايزه ادبي داريم با همه حرف و حديث هايش.


جريان فرهنگي انقطاع پذير نيست
يونس تراکمه

در بزرگداشت علي اشرف درويشيان، در مراسم اهداي جايزه کتاب سال منتقدان مطبوعات، اين سوال همچنان مطرح بود که ادامه و جايگزين اين بزرگان کو؟ سوالي که در سال هاي اخير در بزرگداشت ها و درگذشت هاي شاعران و نويسندگان بزرگ مطرح بوده است. با بررسي اجمالي نام ها و سن شاعران و نويسندگان از نيما و هدايت تا مقطع انقلاب مي بينيم که چگونه در حضور و با وجود شاعران و نويسندگان مطرح هر نسل، جوانان نسل بعد به بزرگي مي رسيدند و مشعل شعر و داستان در تمام آن سال ها و دهه ها نه خاموش شد و نه بر زمين افتاد. که اين دليلي نداشت جز جاي داشتن فرهنگ و جريان هاي فرهنگي، به طور طبيعي، در متن زندگي، چه به عنوان مخاطب و چه به عنوان خلق کننده. ضرورت فرهنگ به طور عام و هنر به طور خاص در زندگي روزمره بسياري آن چنان مطرح بود که انگار جز آن غيرطبيعي بود. که بود. غيرطبيعي جامعه يي است که به هر دليل فرهنگ از متن زندگي دور شده و در نهايت به امري تزييني مبدل شود. و اين اتفاق افتاد.ما با وقوع جنگ با انقطاعي فرهنگي مواجه شديم. آن حرکت پويا متوقف شد؛ توقف و انقطاعي که نمودش را در سال هاي اخير به خوبي ديده ايم. از همان سال درگذشت بهرام صادقي و بعد غلامحسين ساعدي و اخوان ثالث تا مرگ شاملو و گلشيري هر بار اندوهگين از رفتن آنها مبهوت و پرسان به اطراف خود چشم انداخته ايم تا دنباله اين درگذشتگان را بجوييم، و هربار هم مغموم چشم به آينده يي دور يا نزديک دوخته ايم. اين درست که جريان فرهنگي انقطاع پذير نيست، ولي تأخير بردار که هست. اگر براي دو سه نسلي مجالي نبود تا شاعران و نويسندگان خود را در کنار بزرگان قبل از خود بنشانند، اما در سال هاي اخير جوانان شاعر و نويسنده يي را شناختيم که ديگر به ميانسالي مي رسند و بايد خيلي زودتر از اين ها نام هاي ماندگاري مي شدند در کنار بزرگان قبل از خود.

جايزه هاي ادبي مستقلي که در اين سال ها ايجاد شد در پاسخ به نيازي مبرم بود؛ پاسخ به اين نياز که کمک کند تا اين لک و لک بعد از آن انقطاع يا تأخير پيش آمده و شايد ناچار، هر چه زودتر به جرياني تبديل شود که بايسته است. اين جايزه ها آمدند تا- اگر بگذارند- کمک کنند به رشد نويسندگان و با مباحثي که بعد از هر جايزه ايجاد مي شود دوباره آن شور و شوق را در مخاطب و آن انگيزه هاي از دست رفته را در نويسندگان ايجاد کنند. اين جوايز کمک مي کنند تا هر نسل، بزرگان داستان نويس خود را بشناسد.

مي دانيم که هوشنگ گلشيري، مخصوصاً در آن سال هاي سکوت و سکون، چگونه سعي مي کرد اين کورسوي داستان و داستان نويسي را همچنان روشن نگه دارد و نسل به نسل چه وقت و نيرويي براي اين کار مي گذاشت. تربيت مخاطب و کمک به رشد نويسندگان مستعد هدف اوليه او بود. اين تلاشي که، با همه کارشکني ها، دست اندرکاران بنياد گلشيري هر ساله براي بر پا نگه داشتن و اجراي اين جايزه مي کنند تلاشي است براي تداوم آن چه که گلشيري مي خواست و مي کرد؛ تا در کنار يکي دو جايزه يي که تاکنون دوام آورده اند همچنان جشنواره پاييزي داستان گرم نگه داشته شود. وقتي از مستقل بودن جوايزي چون جايزه گلشيري صحبت مي شود يعني تلاش براي بقا در مقابل همه آن عواملي که با تمام توان مي کوشند تا نباشد. هر سال بايد چه نيرو و تواني، که بايد صرف اعتلاي اين جريان شود، هدر برود فقط براي بقا و بودن و ماندن. باور بفرماييد تعطيل جايزه گلشيري و جوايز مستقلي از اين دست جاي هيچ کس و جرياني را گشاد نخواهد کرد که هيچ،... يک سونگري فرهنگي يعني تعطيل فرهنگ، يا نه تاخير در جريان فرهنگ و اين به صلاح هيچ کس نيست؛ باور بفرماييد.


روزنامه اعتماد
طراحی و پیاده سازی نرم افزار : شرکت ارتباطات نوین فرانام