قسمت اول گفتوگو با فرزانه
طاهري ديروز به چاپ رسيد. در بخش پاياني طاهري به چگونگي
برگزاري جايزه گلشيري در دورههاي مختلف، نحوه انتخاب
داوران، روش انتخاب آثار برگزيده و انتقاداتي كه به اين
جايزه و نحوه برگزاري آن ميشود اشاره كرده
است.
---
اما داوري. چند نكته را بايد در
اين مورد بگويم. سعي نكردهايم يك سليقه خاص را بر امر
داوري حاكم كنيم. نگاهي كنيد به داورانمان در 9 دوره
گذشته. قطعاً برخي با برخي از داورانمان موافق نيستند.
كاملاً طبيعي است. برخي را برخي ممكن است نشناسند، يا
سليقهشان را نپسندند، اما ما بر اساس شناختمان آنها را
انتخاب كردهايم. يك نكته بديهي هم هست كه مغفول ميماند.
ما فهرستي از داوران بالقوه تهيه ميكنيم. باز از
نويسندگان، منتقدان، مخاطبان جدي ادبيات داستاني و برندگان
و ارزيابان دورههاي قبل، و از ميان آنها تعدادي هستند كه
ممكن است به دلايل گوناگون و غالباً مساله ضيق وقت اين
دعوت ما را نپذيرند. بودهاند كساني كه در همان اولين باري
كه به آنها رجوع كردهايم گفتهاند كلاً به امر داوري در
مسائل ادبي اعتقاد ندارند، كه ديگر قاعدتاً مزاحمشان
نشدهايم. برخي دورههايي كار كردهاند و دورههايي كار
نكردهاند. جز يكي دو مورد از ميان تمامي داورانمان،
هميشه تجربه همكاريمان با داوران مايه امتنان ما بوده
است. در يكي دو مورد فقط يك دوره با داوري كار كردهايم،
به دليل آنكه بهرغم حضور در جلسه نهايي و تعيين برندگان و
پذيرش برآيند آرا در فضايي دموكراتيك بعداً خلاف اخلاق
كار جمعي عمل كردهاند و حتي در موردي راي خود را هم حاصل
تاثيرپذيري از جمع دانسته و اجر خود را ضايع كردهاند يا
رفتارهاي منافي يك عمل دموكراتيك جمعي از آنها ديدهايم.
خب، ديگر سراغشان نرفتهايم. تعداد معدودي به دلايل
اقتصادي و اينكه از وقتشان ميتوانستهاند استفادههاي
سودمندتري بكنند كار داوري را نپذيرفتهاند. ما هم كه در
امور مالي دستمان كوتاه و خرما بر نخيل. شايد چند نفري هم
به قول معروف نخواستهاند سري را كه درد نميكند دستمال
ببندند.
بوده است مواردي كه گمان كردهاند پذيرش
داوري در اين جايزه خاص ممكن است دردسرهايي برايشان داشته
باشد، حتي شغلشان را به خطر بيندازد. اين را هم بگويم كه
براي گسترده كردن اين عرصه همواره شايد به جز يكي دو دوره
اول، علاوه بر داوراني از شهرستان، از داوران خارج از كشور
هم كمك گرفتهايم. هرچند ارسال كتاب و ارتباط با آنها گاه
مشكلاتي برايمان دارد و بارها ناچار شدهايم از آنها
بخواهيم هنگام جلسه نهايي داوران در خانه بمانند تا از
طريق تلفن بتوانند در بحثها شركت كنند. نخواستهايم خود
را به دليل برخي دشواريهاي عملي از وجودشان محروم كنيم.
حسن ديگرش فارغ بودن آنان است از فضايي كه در اينجا هست و
اتهاماتي كه ميبينيم و ميشنويم چه غيرمنصفانه مطرح
ميشود. چند دوره است كه از داوران ميخواهيم كتابهاي
نامزد دريافت جايزه را رتبهبندي كنند. يعني مثلاً به
بهترين كتاب از نظر خود نمره يك دهند و الي آخر. شده كه
داوري حاضر نبوده به هيچ كدام نمره يك بدهد و دو يا سه
داده يا شده كه دو اثر را با هم در يك رتبه قرار داده است.
داوران طي چند دوره اخير اصلاً نميدانند داوران ديگر
كيستند. خواستهايم هر يك به تنهايي رايشان را بدهند و در
جلسه نهايي است كه يكديگر را ميبينند يا باخبر ميشوند كه
داوران ديگر كه هستند. بنا بر تجربه يك دوره، چند دوره است
كه از آنها خواسته ميشود آرايشان را كتباً به جلسه
بياورند و به مسوول جلسه بدهند. داوران غايب هم پيشتر
آرايشان را با ايميل يا فكس براي مسوول جلسه ميفرستند.
اين تصميم به اين دليل گرفته شد كه امكان تغيير آرا بر
اساس آرايي كه شفاهاً اعلام ميشود در اين شكل از ميان
ميرود. مسوول جلسه آرا را ميخواند و يكي از اعضاي كميته
برگزاري جايزه، آرا را در جدول قرار ميدهد. در حضور
داوران حاضر در جلسه جمعبندي آرا انجام ميشود. چنانچه
نتيجه قطعي حاصل نشد، آن وقت داوران حاضر در جلسه و داوران
غايب از طريق تلفن با هم بحث ميكنند تا به نتيجهاي
برسند. گاه نتيجه اوليه به شكلي است كه يك بخش ممكن است دو
برنده داشته باشد كه بنياد هم همان دو را مشتركاً برنده
اعلام ميكند. از زمان تدوين آييننامه، يعني از دو دوره
پيش، به دليل تجربه دوره هشتم، تصميم گرفته شده فقط در
صورتي برندهاي اعلام نشود كه اكثريت قاطع داوران- معمولاً
اين رقم چهار داور از پنج داور است- حاضر نباشند هيچ
برندهاي اعلام كنند.
- خانم طاهري يك نكتهاي كه
در صحبتهايتان به نظرم جالب آمد اين بود كه شما گفتيد
تلاش كرديد حتي فهرست ناشران شهرستاني را هم تهيه كنيد و
آثار منتشرشده آنها را هم در فهرست قرار دهيد. با اين حال
اگر واقعاً فهرست كتابها اينقدر متنوع است چرا نتيجه
اينقدر شبيه به نتايج ديگر جوايز ادبي است؟ آيا اين به
خاطر يكي بودن داورها يا حداقل شباهت سليقه آدمهايي كه
كار ارزيابي را انجام ميدهند پيش آمده يا مساله بر سر
بضاعت ادبي حال حاضر ماست؟ در مورد كتابهايي هم كه از
ارزيابي جا ماندهاند مثل محاق يا بيوتن كه خودتان اشاره
كرديد آيا بعداً به فهرست اضافه شدند يا كلاً از دور داوري
بيرون ماندند؟
بله تلاش كردهايم كه فهرستمان
كامل باشد. اگر به فهرست تمامي دورهها نگاه كنيد شايد
ببينيد كه چه تعداد ناشران شهرستاني در اين فهرست هستند.
برخي را در سايت خانه كتاب ديدهايم، برخي را در نمايشگاه
كتاب، و برخي هم يا با سايت بنياد تماس گرفتهاند و
كتابشان را معرفي كردهاند، يا به صورت شخصي به ما اطلاع
دادهاند. دورههايي بوده كه كتابي نامزد جايزه شده كه
ناشرش شهرستان بوده و ما دربهدر به دنبال نويسندهاش
بودهايم. يكي از برندگانمان را به ياد دارم كه اول در يك
شهرستان بود و بعد جاي ديگري رفته بود و سرانجام با تلاش
زياد پيدايش كرديم تا براي مراسم دعوتش كنيم.
البته
تلاش ما قطعاً هميشه صددرصد موفقيتآميز نبوده است، به
دليل محدوديت امكاناتمان، به دليل ضعف اطلاعرساني در اين
حوزه، و از اين قبيل. اما به شما اطمينان ميدهم كه هر
نقصي در فهرستهايمان خارج از اراده ما بوده، و قصد و نيت
ما تهيه كاملترين فهرست ممكن بوده است (هرچند ميدانم
آنها كه تصميمشان را از قبل گرفتهاند، گوش بر هر چيزي هم
كه بگوييم بستهاند).
فهرستمان «متنوع» نيست. قرار
نيست متنوع باشد. قرار است شامل آثار هر سال باشد. اينكه
«نتايج اينقدر شبيه به نتايج ديگر جوايز ادبي است» البته
گزارهاي است كه نميتوانم آن را دربست بپذيرم. آمار
نگرفتهام، اما شما كه اين نكته را مطرح ميكنيد، قاعدتاً
بايد بگوييد مثلاً در فلان دوره اين تعداد از كتابهاي
برنده جايزه گلشيري برنده جوايز ديگر هم بودهاند و در 9
دوره اين درصد اشتراك وجود داشته است. قطعاً در مواردي
برندگان مشترك بودهاند، اما اين ناشي از عدم «تنوع» فهرست
نبوده، بلكه حتماً ناشي از ارزشهاي آثار برنده بوده است
كه توانسته جوايز متفاوت و داوران متفاوت را به اين نتيجه
برساند كه شايسته برتر شناخته شدن هستند.
داورهاي
جايزه گلشيري با داوران ديگر «يكي» نبودهاند. اصلاً اين
جزء اصول جايزه گلشيري است كه داورانش در جوايز ديگر داوري
نكنند. توجه داشته باشيد، ميگويم داوران و نه ارزيابان.
از ميان چندده ارزياب هر دوره قطعاً تعدادي «داور» جوايز
ديگر بودهاند. جز چند مورد استثنايي، شايد يكي دو مورد،
هرگز داوران ما با جوايز ديگر مشترك نبودهاند. آن يكي دو
مورد هم به دليل بياطلاعي ما از داوري آنها در جوايز ديگر
بوده است. بودهاند يكي دو داور هم كه ابتدا در جايزه ما
داوري كردهاند و بعد داور جوايز ديگر شدهاند و طبعاً ما
ديگر از آنها دعوت به داوري در جايزه خودمان نكردهايم.
(بگويم كه حتي هنگام تهيه فهرست داوري حواسمان هست اگر
كسي نقدي مثبت يا منفي درباره اثر نامزدشده نوشته باشد، او
را داور آن بخش نكنيم، يا اگر بدانيم كه رابطهاي خاص با
نويسنده اثري دارد، خواه صميمانه باشد خواه خصمانه.
حتماً هم مواردي بوده كه از چنين واقعياتي بيخبر
بودهايم.) ارزيابانمان سليقههاي متفاوت داشتهاند و
داورانمان هم. تركيب داورانمان هم مدام متفاوت بوده است.
بايد توجه داشت كه در مجموع ناچاريم در دايره اهل ادبيات
داستاني حركت كنيم، و از اين ميان كساني را برگزينيم و
آنها نيز بپذيرند كه با ما همكاري كنند. (فكرش را بكنيد كه
اگر به نظر برخي عمل كنيم و از دايره ارزيابانمان (نه
داوران) آنهايي را كه خود اثري در آن سال دارند حذف كنيم-
هرچند جز يكي دو مورد در اين سالها، اين ارزيابان طبعاً
به اثر خود امتياز ندادهاند، آن يكي دو مورد هم البته
امتيازشان در جمعبندي لحاظ نشده است- يا مثلاً نامزدها و
برندگان دورههاي گذشته را هم مطلقاً در ارزيابي يا داوري
دورههاي بعد شركت ندهيم، اين دايره باز هم تنگتر ميشود.
دليل منطقي هم براي اين كار نميبينيم. به تجربه ميدانيم
كه كار گاه حتي به مواخذه (و البته گاه بدتر از آن) ميكشد
كه چرا اين كتاب نامزد يا برنده شده و آن كتاب نه. وقتي
آرا مخفي است و اين ارزيابان و داوران كه هيچ پاداش مادي
دريافت نميكنند- يعني ما شرمندهايم كه توانش را نداريم-
و فقط براي كمك به بنياد و اعتلاي جايزهاش ميپذيرند وارد
گود شوند، اين همه گاه به تلويح يا صراحتاً مورد حمله قرار
ميگيرند و شايد دوستان نويسندهشان را هم بيازارند، چطور
ميتوانيم راي انفراديشان را هم اعلام كنيم طوري كه ديگر
نتوانند احساس امنيت كنند و آزادانه و بيهيچ ملاحظهاي
نظرشان را بگويند. ميخواهم بگويم آنها كه ما را به عدم
شفافيت متهم ميكنند گويي در خلأ زندگي ميكنند و فضاي كلي
حاكم بر اين عرصه را نميشناسند. ضمن اينكه اعلام آرا به
صورت انفرادي هم در سراسر دنيا در جوايز گوناگون استثناست
نه قاعده.
بگذريم. گفتهايم كه هميشه تلاش كردهايم
از نظر كارشناسانه از ارزيابان و داوراني بهره بگيريم كه
بتوانند سليقه شخصي خود را- تا حد مقدور- كنار بگذارند و
اگر هم فلان نوع داستان را ميپسندند يا فلان نوع داستان
را خود مينويسند، بتوانند ارزشهاي داستانهاي نوع ديگر
را هم ببينند، و معيارهايي را كه در همان دوره اول مشخص
كرديم، مثل شخصيتپردازي و زبان و پرداخت مضمون و عناصر
ديگر داستان، در نظر بگيرند و بنا بر توفيق نويسنده در اين
زمينهها در چارچوب آن نوع داستاني كه نوشته است به او
امتياز بدهند. در حوزه هنر و ادبيات البته دشوار است كه
كسي سلايق شخصي خود را به طور كامل پشت در بگذارد و وارد
داوري شود، براي همين گفتم در حد مقدور. از همين روست كه
در مرحله اول سعي ميكنيم تعداد هرچه بيشتري از افراد
درباره كتابها نظر بدهند، چون هرچه تعداد بيشتر باشد،
برآيند اين روند قابل اعتمادتر خواهد بود. اما قطعاً اين
قابليت اعتماد نسبي است ولي نامزدهايي كه از اين ميان
معرفي ميشوند دستكم بر سر برخيشان اجماع نسبي وجود
دارد. يك نكته را هم در پايان بگويم كه در اين 10 دوره
جايزه گلشيري بعيد ميدانم تعداد كتابهايي كه به نظر
اكثريت مخاطبان ادبيات داستاني شايسته بوده و در ميان
نامزدها يا برندگان ما نبوده از انگشتان دست فراتر رود.
نامزدها را هم مخصوصاً قيد كردهام چون آثار نامزدشده را
برگزيدگان جايزه گلشيري و پيشنهادمان به خوانندگان
ميدانيم و تاكيد صرف بر برندگان به نظرم حق مطلب را ادا
نميكند. و تاكيد ميكنم اينها پيشنهاد جايزه گلشيري است
چون طبعاً هر نويسندهاي كه نوشتن برايش جدي است اعتبارش
را از اثرش ميگيرد نه از اين يا آن جايزه.
- فكر
ميكنيد در شرايط ادبي امروز جايزه بنياد گلشيري چقدر
توانسته به آرمانها و دستورالعملهاي اوليه خودش پايبند
بماند؟
در تمام دورهها همين طور كه پيش آمدهايم
مدام تلاش كردهايم ضعفهاي روند كار جايزه را برطرف كنيم.
اين را ميتوان از آزمودن شيوههاي متعدد در كار نيز
دريافت كه در پاسخ به سوال پيشينتان مفصلاً دربارهاش
توضيح دادم. به دليل نبود تجربههاي مدون يا اصلاً تداوم
در جوايز خصوصي ناچار از آزمايش و خطا بودهايم، چه در
عرصه روند اجرايي كار، چه در همكاري با اهل نظر در حوزه
ادبيات داستاني، كه باز در پاسخ پيشينم به تفصيل گفتهام.
همواره البته شرايط هم چيزهايي به ما تحميل كرده است،
شرايط اجتماعي و به تبع آن شرايط و فضاي ادبي كه نميشود
بركنار از تاثيرات اجتماعي بماند. نمونهاش دوره قبل كه به
كتابهاي دو سال پيش اختصاص داشت و ديديم آدمها جز معدودي
كتابي نخوانده بودند. همين ما را بر آن داشت تا آثار را
تهيه كنيم و به كساني كه به ما پاسخ مثبت داده بودند بدهيم
تا بخوانند. شرايط حاكم بر عرصه نشر هم لاجرم در ادبيات و
در جايزههاي ادبي تاثيرش را ميگذارد. گمانم اين را به
روشنترين وجه در بيانيههاي داوران و دبير جايزه در
دورههاي پيشين در مراسم اعلام كرديم. دو سه دوره پيش
گفتيم اين روند ممكن است كار را به تعطيل شدن جايزه گلشيري
بكشاند. و شنيديم كه گفتند بايد جايزه بر بضاعت هرساله
آثار داستاني منطبق باشد. (هرچند آن دوره كه داورانمان
حاضر نشدند برندهاي اعلام كنند، همانهايي كه امروز ما را
به تعطيل كردن كار تشويق ميكنند، سكوت كردند.) ما هم
البته معتقد نبوده و نيستيم كه مثلاً تمامي آثار برنده
جايزهمان شاهكار بيزمان ادبياتاند. مجموعه ارزيابان و
داورانمان از ميان آثار هر سال برميگزينند. اين حقيقتي
بديه است اما متاسفانه ظاهراً ناچاريم مدام تكرارش
كنيم.
خود گلشيري كه در سال آخر حياتش تصميم گرفت
جايزهاي راه بيندازد و ميخواست داورانش از ميان همين
آثار برندهها را معرفي كنند، و هم اينكه اصلاً در اعتراض
به رويه كتاب سال كه حد نصاب داشت و مدام ميگفتند هيچ
كتابي به حد نصاب نرسيد به اين فكر افتاد. ميگفت بايد آن
آثاري كه در ميان آثار يك سال بالاترين امتياز را ميآورند
برنده شوند. اينها را ميگويم تا آنها كه حالا پشت گلشيري
پنهان شدهاند و ما را متهم به همراهي با سانسور ميكنند
روي پاي خود بايستند و حرفشان را بزنند و از او خرج
نكنند. ما هم البته از او خرج نميكنيم. بهتر است درسهايي
از او بگيرند كه به بهتر شدن آثارشان بينجامد و ايستادن بر
سر ارزش هر كلمه، نه كه فقط نقي بزنند. و يادشان نرود كه
در مراسم 20 سال ادبيات داستاني شركت كرد تا برندگان كه
برخي از نزديكان خودش بودند گمان نبرند او محكومشان
ميكند، هرچند همهمان ماجراهايش را با دستگاه جايزهدهنده
ميدانيم.
- فكر ميكنيد جوايز ادبي همچنان كاركرد
گذشته خود را دارند؟
اينكه از نظر ما از همان ابتدا
قرار بوده جايزه گلشيري چه كاركردي داشته باشد يا اميدوار
بوديم چنين كاركردي داشته باشد بايد بگويم، چنان كه بارها
گفتهايم، از نظر ما نامزدهاي جايزه گلشيري و از ميان آنها
برندگان پيشنهاد به خوانندگان بوده است در وهله اول؛
پيشنهاد تمامي كساني كه در اين انتخاب سهم داشتهاند.
تكتك آثار نامزدشده طبعاً پيشنهاد تكتك ارزيابان و
داوران نبوده است، اما در مجموع برآيند نظر همگي بوده است.
يكي اين. يعني اميدوار بوديم و هستيم كه در خوانده شدن
بيشتر آثاري كه در برآيند روند جايزه شايسته تشخيص داده
شدهاند سهمي داشته باشيم. قصدمان ترويج نوع خاصي از
داستان و رمان هم نبوده است. خواستهايم داستانهاي خوب را
بشناسيم و معرفي كنيم، جوري كه معرف رنگارنگي و چندصدايي
عرصه ادبيات داستانيمان باشد. طبعاً پذيرش انتخابهايمان
بستگي به مخاطبانمان دارد و اعتمادشان به اين جايزه. به
نظر من كه اين كاركرد را تا به حال جايزه گلشيري داشته
است.
- در روند برگزاري جايزه امسال با چه مشكلاتي
روبهرو بوديد؛ چه از نظر حاشيههايي كه براي جايزه درست
شد و چه از نظر اجرايي؟
به اين دشواريها در پاسخ
به پرسشهاي قبلي اشاره كردم، هم به فضاي گاه ناسالمي كه
با شدت و ضعف در اين دورهها هميشه ايجاد شده و ميشود.
يكيش همين عدم امكان برگزاري مراسم به صورت عمومي، به
صورتي كه در هفت دوره بود. يعني تدارك رخدادي فرهنگي و جشن
داستان. براي ما هميشه اين امكان بسيار مهم بوده است.
كتابهاي گلشيري و كتابهاي «نقش» و كتابهاي نامزدها
فروخته ميشد، نويسندگانشان كتابهايشان را امضا
ميكردند. خلاصه فضايي بود كه خيلي از خوانندگان ادبيات
فارغ از همه حواشي ميآمدند و در مراسمي فرهنگي شركت
ميكردند و كتاب ميخريدند؛ كساني كه چون حرفهاي نيستند
معمولاً در مثلاً جلسات نقد و داستان و شعرخواني كه
مخاطبان حرفهايتر دارد شركت نميكنند. اين را بارها از
خودشان شنيدهام. براي همين هميشه اين مراسم به ما نيروي
كار بيشتر ميداده و به گمانم اكثريت كساني هم كه در آن
شركت ميكردند اين فضا را دوست داشتند.
- آيا فكر
ميكنيد حضور داشتن و بر اساس همين بضاعت كار كردن بهتر از
سكوت است؟
اگر به اين نتيجه برسيم كه نميتوانيم
پابهپاي شرايطي كه ادبيات داستاني دارد و البته گاه
سهلگيري در داستان نوشتن فروبرويم، خب دست برميداريم و
مينشينيم فكر ميكنيم كه چه كار مفيدتري ميشود
كرد.
- فضاي ادبي را در حال حاضر چطور ارزيابي
ميكنيد؟
ترجيح ميدهم به اين پرسش پاسخي بيش از
آنچه در خلال پرسشها اشاره كردم ندهم. گرچه حرفهايم خيلي
جاها درباره چيزي بود كه حيف است نامش را فضاي «ادبي»
بگذاريم. اهل ادبيات ما، مثل خيلي از عرصههاي ديگر، تلاش
ميكنند كارشان را بكنند. آنها كه كار برايشان جدي است،
آنها كه به حكم ضرورتي دروني مينويسند و ميخوانند، و كم
هم نيستند خوشبختانه، فارغ از همه اينها كارشان را
ميكنند. بايد كار كرد و كار كرد و تلاش كرد ذرهاي اينجا
و ذرهاي آنجا تغييري در ادبيات ايجاد كرد. كار ديگري از
ما برنميآيد جز همين. كه كمكاري هم نيست.